ساختمان رشتهای DNA :
سرعت پیشرفت تعیین ساختمان DNA بسیار کند بوده است. در سال ۱۹۳۰ کاسل و لوین دریافتند که نوکلئین در واقع اسید دزوکسی ریبونوکلئیک است. برسیهای شیمیایی آن مشخص کرد که زیر واحد تکرار شونده اصلی DNA ، نوکلئوتید میباشد که از سه قسمت تشکل شده است. یک قند پنتوز – دزوکسی D- ریبوز) ، یک گروه (فسفات و از یکی چهار باز آلی نیتروژندار حلقوی آدنین (A)، گوانین (G) ، سیتوزین (C) و تیمین (T) تشکیل شده است.
از این چهار باز دو باز آدنین و گوانین از بازهای پورینی و دو باز سیتوزین و تیمین از بازهای پیریمیدینی میباشند. به مجموعه قند و باز آلی نوکلئوزید گفته میشود. گروه فسفات میتواند به کربن۳ متصل شود. و یا۵ به مجموع نوکلئوزید و گروه فسفات متصل به آن نوکلئوتید میگویند. و هم به کربن۵ با توجه به اینکه یون فسفات میتواند هم به کربن ۳ متصل شود.
پس دو نوکلئوتید از طریق یک پیوند فسفودی استر بهم متصل میشوند. به این صورت که گروه هیدروکسیل یک نوکلئوتید با گروه فسفات نوکلئوتید دیگر واکنش داده و پیوند فسفودی استر را بوجود میآورد. از آنجایی که پیوند فسفودی استر ، فسفودی -۳ دو قند مجاور را بهم متصل میکند، این پیوند را پیوند۵ و۵ کربنهای۳ -دزوکسی استر نیز مینامند.
یک زنجیره در اثر اتصال پشت سر هم تعدادی۲ ریبونوکلئوتید بوسیله پیوندهای دزوکسی ریبونوکلئوتید تشکیل میشود.
تمامی نوکلئوتیدها در یک زنجیره پلی نوکلئوتیدی دارای جهت یکسان میباشند. به این صورت که آزاد و نوکلئوتید انتهایی در نوکلئوتید انتهایی در یک سمت زنجیره دارای یک گروه۵ آزاد میباشد. بنابراین زنجیره پلی نوکلئوتیدی سمت دیگر زنجیره دارای یک گروه۳ دارای جهت بوده و این جهت را به صورت۵> نشان میدهند. بنابراین اگر در ۳ در زیر آن باشد، در تمامی در بالای حلقه پنتوز و کربن۳ نوکلئوتید ابتدایی کربن۵ نوکلئوتیدهای بعدی زنجیره کربن ۵ در بالای حلقه پنتوز جای خواهد داشت.
نتایج حاصل تا سال ۱۹۵۰ :
۱٫ – دزوکسی اسید ریبونوکلئیک میباشد که DNA یک پلیمر رشتهای متشکل از واحدهای۲ به هم متصل شدهاند. -۳ بوسیله پیوندهای فسفودی استر۵
۲٫ DNA حاوی چهار زیر واحد dc و dG و dT و dA میباشد.
۳٫ مقادیر متوالی dT و dA با یکدیگر و dc و dG نیز با یکدیگر مساوی میباشند.
مارپیچ دو رشتهای DNA :
در سال ۱۹۵۳ در ساختمان سه بعدی DNA ، بوسیله واتسون و کریک کشف شد. واتسون و کریک با استفاده از مطالعات تفرق اشعه ایکس ، رشتههای DNA که بوسیله فرانکلین و ویلکینز تهیه شده بود و همچنین ساختن مدلها و استنباطهای مشخصی ، مدل فضایی خود را ارائه دادند و در سال ۱۹۶۲ واتسون و کریک و ویلکینز به خاطر اهمیت کشف ساختمان DNA به صورت مشترک جایزه نوبل دریافت کردند.
مدل پیشنهادی آنان چنین بود. DNA یک مارپیچ دو رشتهای است که رشتههای آن به دور یک محور مرکزی ، معمولا به صورت راست گرد پیچ میخورند. طبق مدل واتسون و کریک ، ستونهای قند – فسفات همانند نردههای پلکان به دو قسمت خارجی بازهای آلی پیچیده و به این ترتیب در معرض محیط آبکی داخل سلول هستند و بازهای آلی که خاصیت آبگریزی دارند، در داخل مارپیچ قرار میگیرند. هنگام تشکیل مارپیچ رشتهها به صورت موازی متقابل قرار میگیرند.
یعنی اگر جهت یک رشته۳< باشد، رشته دیگر –۵ ۵<–3 خواهد بود.
پیوندهای هیدروژنی بین آدنین از یک رشته با باز تیمین رشته مقابل و باز گوانین یک رشته با سیتوزین رشته مقابل بوجود میآیند. گر چه از نظر اندازه هر باز پورینی میتواند در مقابل یک باز پیریمیدین قرار بگیرد. ولی به دلیل وجود گروههای شیمیایی روی بازهای G و C و T و A پیوندهای هیدروژنی مناسب فقط بین C – G و T – A برقرار میشود و ایجاد پیوند بین T – G و C- A ممکن نیست.
واکنشهای توتومریزاسیون :
اتم هیدروژن در بازهای آلی میتواند روی اتمهای نیتروژن و یا اکسیژن حلقه جابجا شود. این تغییر موقعیت هیدروژن روی حلقه باز را توتومریزاسیون میگویند.
توتومریزاسیون در بازهای آدنین سیتوزین باعث تبدیل فرم آمینی به فرم ایمنی و در مورد بازهای تیمین و گوانین باعث تبدیل فرم کتونی به فرم انولی میشود.
در شرایط فیزیولوژیکی ثابت تعادل واکنش توتومریزاسیون بیشتر به سمت اشکال آمینی و کتونی میباشد. این حالت پایدار پروتونی ، الگوی تشکل پیوندهای هیدروژنی بین بازها را تعیین مینماید، بطوری که بازهای T و A با تشکیل دو پیوند هیدروژنی و بازهای G و C با سه پیوند هیدروژنی با هم جفت میشوند. C و A و همچنین T و G نمیتوانند با هم جفت شوند.
زیرا در این بازها اتمهای هیدروژن هر دو در یک موقعیت قرار دارند و امکان ایجاد پیوند هیدروژنی وجود ندارد. به دلیل اینکه در رشتههای DNA همواره باز A مقابل T و باز G مقابل C قرار دارد، این دو رشته را مکمل مینامند.
بنابراین توالی موجود در یک رشته DNA ، توالی رشته مقابل را تعیین میکند. مکمل بودن دو رشته DNA ، اساس عمل همانند سازی DNA است.
همانندسازی DNA :
در مطالعات اولیه برای همانندسازی سه الگو مطرح شد که شامل الگوهای حفاظتی ، نیمه حفاظتی و پراکنده است. در الگوی حفاظتی از روی مارپیچ دو رشتهای DNA ، یک مولکول کامل DNA ساخته میشود. در الگوی نیمه حفاظتی ابتدا دو رشته DNA از هم باز شده و در مقابل هر یک از رشتهها ، رشته مکمل ساخته میشود. در الگوی پراکنده ابتدا مولکول DNA به قطعاتی تقسیم میگردد و هر یک از قطعه رشته مکمل خود را سنتز میکند. واتسون و کریک با پژوهشهای خود بر روی مولکول DNA، الگوی نیمه حفاظتی را منطقی و تنها راه همانند سازی میدانستند. سپس مزلسون و استال با انجام آزمایشهای بسیار ظریف و مهم ، درستی چنین الگویی را به اثبات رساندند.
آنزیمهای لازم در همانند سازی:
آنزیمهای پلیمراز:
آنزیمهایی هستند که پلیمر شدن زنجیرههای پلینوکلئوتیدی را کاتالیز میکنند. تا کنون سه نوع آنزیم پلیمراز به نامهای Ι و ΙΙ و ΙΙΙ جداسازی و مشخصات آنها ارائه شدهاند. از بین آنها آنزیم پلیمراز ΙΙΙ نقش اصلی را در سنتز DNA دارد. از خصوصیات مهم آن ، این است که منحصرا نوکلئوتیدها را در جهت ’۵ به ’۳ بهم متصل میکنند و در جهت عکس نمیتواند عمل کند. آنزیم پلیمراز ΙΙ نیز در مرحلهای از سنتز DNA وارد شده و سنتز را در جهت ’۳ به ’۵ پیش میبرد. و آنزیم پلیمراز I عمل ترمیم همانند سازی را انجام میدهد.
آنزیم هلیکاز:
این آنزیم به مولکول DNA دو رشتهای متصل شده و با عمل خود موجب باز شدن دو رشته از یکدیگر میشود.
آنزیم لیگاز:
در مرحلهای از سنتز DNA وارد عمل شده و دو رشته DNA را بهم پیوند میدهد.
آنزیم پریماز:
آنزیمی است که در ساختن قطعه کوچک RNA پرایمر ، هنگام همانند سازی وارد عمل شده و نوکلئوتیدهایی از نوع اسید ریبونوکلئوتید را به یکدیگر متصل میکند. تعدادی پروتئینهای ویژه وجود دارند که پس از باز شدن دو رشته DNA از یکدیگر به محلهای باز شده متصل شده و مانع اتصال مجدد دو رشته به یکدیگر میشوند.
همانند سازی متوالی:
در روی مولکول DNA نقاطی وجود دارند که همانند سازی از آنها آغاز میشود. این نقاط مبدا همانند سازی خوانده میشوند. در DNA باکتریها ، یک مبدا همانند سازی و در DNA موجودات عالی ، تعدادی زیادی از این مبدا وجود دارند. هنگام همانند سازی ابتدا آنزیم هلیکاز به مارپیچ دو رشتهای DNA متصل شده و پیچش DNA را در آن نقطه باز میکند. پرتئینهای DBP به ناحیه باز شده هجوم آورده و با اتصال به DNA تک رشتهای مانع از جفت شدن بعدی DNA میشوند.
ناحیهای را که هلیکاز به آن متصل میشود، چنگال همانند سازی مینامند. همانند سازی به صورت دو سویه است. آنزیم پلیمراز ΙΙΙ که اتصال نوکلئوتیدها را به یکدیگر به عهده دارد، فقط میتواند همانند سازی را در جهت ۳ به ۵ پیش ببرد.
در این حالت دو رشته مولکول DNA در خلاف جهت یکدیگر هستند. در نتیحه رشتهای که در جهت ’۵ به ’۳ سنتز میشود، به راحتی سنتز DNA را آغاز کرده و پیش میبرد. این رشته به نام رشته راهنما معروف است. در همانند سازی این رشته را متوالی مینامند.
همانند سازی نامتوالی:
در مولکول DNA رشتهای که ’۵ آزاد دارد، سنتز DNA طبق آنچه درباره رشته راهنما ذکر شد، انجام نمیگیرد. دلیل آن این است که آنزیم پلیمراز ΙΙΙ نمیتواند نوکلئوتیدها را در جهت ۳ به ۵ کاتالیز کند. لذا میبایست مکانیسم دیگری برای سنتز این رشته از DNA وجود داشته باشد. این رشته DNA به نام رشته عمل کننده یا پیرو معروف است. در این حالت ابتدا دو رشته DNA در فواصل معینی از یکدیگر باز شده و آنزیم پریماز در آن محل قرار میگیرد و با استفاده از ریبونوکلئوتیدها ، RNA کوچکی ساخته میشود که RNA پرایمر نام دارد.
:: موضوعات مرتبط:
عمومی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 577
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0